جدول جو
جدول جو

معنی لنگر دادن - جستجوی لغت در جدول جو

لنگر دادن
(سَ تَ)
آغاز از دست دادن تعادل چیزی چون علم برپای داشته و لنگه بار حیوانات و غیره
لغت نامه دهخدا
لنگر دادن
تعادل خود را از دست دادن (چنانکه علم بر پای داشته و لنگه بار حیوانات)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لنگر دار
تصویر لنگر دار
دارای لنگر، کنایه از بسیار سنگین، برای مثال زخم می باشد گران شمشیر لنگردار را / زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن (صائب - لغت نامه - لنگردار)، کنایه از باوقار و آرامش
فرهنگ فارسی عمید
(سَ کَ دَ)
کنایه از جا گرفتن و تمکن ورزیدن. (آنندراج) :
لنگر نکرده ایم چو گوهر در این محیط
از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم.
صائب.
گندمت چون آرد شد در آسیا لنگر مکن.
صائب
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
لنگر افکندن. لنگر انداختن: عاقل چون بیند که خلاف در میان آمد به جهد و چون صلح دید لنگر بنهد که آنجا سلامت بر کران است و اینجا حلاوت در میان. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ نِ دَ)
در تداول مردم شیراز، ژکیدن. لنده زدن. دندیدن. غر و غر کردن. و رجوع به لندیدن شود
لغت نامه دهخدا
لنگر انداختن لنگر افکندن، اقامت کردن بجایی عاقل چون بیند که خلاف در میان آمد بجهد و چون صلح دید لنگر بنهد که آنجا سلامت بر کران است و اینجا حلاوت در میان
فرهنگ لغت هوشیار
جای گرفتن اقامت کردن: لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم. (صائب لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنده دادن
تصویر لنده دادن
لندیدن غرغرکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور دادن
تصویر نور دادن
شید دادن: در رخشگری
فرهنگ لغت هوشیار
رای دادن راهنمایی کردن، وا گذاشتن چشم پوشیدن اظهار نظر کردن عقیده خود را درباره مسئله ای بیان کردن، مهلت دادن واگذاشتن: سلطان بسخن او التفات نکرد و فرمود که من ایشان را نظر ندهم
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه دارای لنگر است، بسیار سنگین بسیار گران: تیغ (شمشیر) لنگر دار: زخم میباشد گران شمشیر لنگر دار را زینهار از دشمنان بردبارد اندیشه کن. (صائب لغ) یا دریای لنگر دار. دریایی که آب آن ایستاده باشد مقابل دریای بی لنگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظر دادن
تصویر نظر دادن
((~. دَ))
اظهار عقیده کردن، عقیده خود را بیان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
لترسيخٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
Cripple
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
estropier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
لنگر کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
aleijar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
lahm machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
okaleczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
калечить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
калічити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
kreupel maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
অক্ষম করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
storpiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
ทำให้พิการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
kufanya kiharusi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
sakat bırakmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
身体を不自由にする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
使残废
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
לנכות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
melumpuhkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
अपाहिज करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لنگر کردن
تصویر لنگر کردن
불구로 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای